انفاق

 

و انفقو مما رزقناکم من قبل ان یأتی احدکم الموت فیقول رب لو لا اخرتنی الی اجل قریب فاصدق و اکن من الصالحین.

( انفاق کنید از آنچه که روزی شما کردیم پیش از آن که مرگ یکی از شما فرا رسد در آن موقع با حسرت گویید: پروردگارا آیا میشود مرگ مرا کمی به تأخیر بیندازی تا اینکه صدقه و احسان و انفاق بسیار کنم و از بندگان صالح و نیکوکار تو شوم)

 سوره مبارکه منافقون آیه  ۱۰

 

 

         همه روز روزه بودن، همه شب نماز کردن          همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن

        زمدینه تا به کعبه سر و پا برهنه رفتن               دو لب از برای لبیک به وظیفه باز کردن

        به مساجد و معابد همه اعتکاف جستن            زملاهی و مناهی همه احتراز کردن

        شب جمعه ها نخفتن، به خدای راز گفتن           ز وجود بی نیازش طلب نیاز کردن

        بخدا که هیچ کس را ثمر آنقدر نباشد               که به روی ناامیدی در بسته باز کردن

برکت

 

سلام عزیزان"

به نظر شما اگه هر کسی توی شغلش زحمت بیشتری بکشه پولی که به عنوان حقوق میگیره برکت بیشتری داره یا نه؟

آخه همون جور که همتون میدونید یه عده شغل هایی دارن که هیچ زحمتی توی اون کار نیست و مهم تر از اون ساعت کاریشون خیلی خیلی کمتره نسبت به یه کارمند"

حالا با این توضیحات نظرتونو بگید لطفا"

کمک به سرطانی ها

سلام به همه ی شما عزیزان" این پست کاملا متفاوته" امروز یه نظر توی نظراتم دیدم که خیلی مهم و تاثیر گذار بود" با اجازه شهربانوجان و ساحل نظراتشون رو پست میکنم تا خودتون تصمیم بگیرین"

حرف شهربانو:

سلام طراوت بانو جان
یکساله که خواهر 24 ساله ام به بیماری سرطان خون مبتلا شده
توی این مدت تحت شیمی درمانی قرارگرفته و سیر صعود بیماریش کنترل شده ولی درمان حتمی این بیماری که با پیوند مغز استخوان ممکنه تا حالا میسر نشده چون در بین خانواده و بستگان ودوستان و اعضای بانک مغز استخوان ایران و جهان دهنده ای پیدا نشده

حالا خواهرم و من و خیلی ها تصمیم گرفتیم به مردم خبر بدیم که بانک مغز استخوان ایران خیلی فقیره و میشه با یک حرکت جمعی آمار عضویت در این بانک رو بالا برد و جون عده زیادی از بیماران رو نجات داد
و مطمئنیم اگه مردم آگاه بشن دست یاریشون رو از ما دریغ نمی کنند
این یک حرکت ملیه که با کمک تک تک ما به نتیجه میرسه
از شما هم میخوایم که مارو در این مهم یاری کنی
و تا جاییکه برات مقدوره افراد بیشتری رو از این فراخوان آگاه کنید

من و ساحل پیشاپیش از همکاریت سپاسگزاریم

حرف ساحل:

توی آلمان بانک سلول بنیادی مغز و استخوان اون کشور بیش از 30 میلیون عضو داره

یعنی اگه کسی سرطان بگیره احتمال مداواش خیلی بالاست

اما توی ایران نزدیک به 20 هزار عضو از 70 میلیون بیشتر نداره.

توی این همه شادی و صفا و این داستانا خیلیا منتظرن که شما فرشته ی نجاتشون بشید.

سرطان قابل درمانه با کمک تک تک شما

می پرسید چطور؟

نه عضوی از بدن شما بر میدارن نه هیچی

فقط یه کم از بزاق دهانتون یا یه کم از خونتون بر میدارن

و هر موقع کسی با سازگار با خون شما پیدا شد

یه کم از شما خون می گیرن و پلاکت هاشو میزنن به طرف دوم

به نظرتون خیلی کار سختیه؟؟؟!

بیمارستان شریعتی تهران از ساعت 9 صبح تا 12

این کار رو توی طبقه دوم اورژانس انجام میده.

می تونید به بیمارستان تماس بگیرید و اطلاعات بیشتر رو ازشون بگیرید.

شاید شما فرشته نجات یک انسان باشید....
((این قدر اطلاع رسانی کنید تا این 10هزارتا به میلیون ها عضو برسه.خواهشا))

هرکسی تو هر شهری می تونه

با مراجعه به سازمان های انتقال خون اطلاعات شهر خودش رو بگیره"

طراوت:

"بیاین با هم یه قدم خیر برداریم" حادثه از هیچ کدوممون دور نیست"

 جهت اطلاعات بیشتر به وبلاگ شهربانو در فراسوی شب در قسمت پیوندام مراجعه کنید" باتشکر

"ختم بسم الله الرحمن الرحیم"

 

بهترین ذکری که در تمام حالات گفته می شود و به اسم اعظم از سیاهی چشم به سفیدی آن نزدیکتر است"بسم الله الرحمن الرحیم" است.و گفتن آن مفتاح سعادت و خیرات و باعث نجات از عذاب دنیا و آخرت است و یک بار گفتن آن با شرایط ثواب ۷۰۰ سال عبادت را دارد. جهت رفع گرفتاری ها و هر مطلبی پشت سر هم ۷۸۶مرتبه بخوانید و ۷۸۶ بار صلوات بفرستید و حاجت را یاد کنید" انشاالله برآورده شود.(عدد ابجدی آن ۷۸۶است).

 

منبع: (کتاب کلیات اسرار و رازهای موفقیت.نویسنده:امید دین پرست)

معجزه

 

سلام عزیزان"

 

تا حالا توی زندگیتون معجزه اتفاق افتاده؟ اون معجزه چی بوده؟

تا حالا شده توی خواب یا بیداری چیزی بهتون الهام بشه؟ چی بهتون الهام شده؟

سوال مهم

حتما جواب بدید:

 

۱-به نظر شما آیا زوجین حق هر نوع شوخی رو با هم دارن؟

۲- به نظر شما وقتی زن و شوهر از هم ناراحتن حق دارن مکان نشستن توی خونه و حتی خوابشونو رو از هم جدا کنن؟

۳- اگه مردی پیش قدم شدن همسرش برای آشتی  رو قبول نکنه و به قهر و ناراحتی به بدترین شکل ادامه بده باید چیکار کرد؟


بازگشت دوباره!

سلام به همه ی دوستان قدیمی و مهربون و همه ی عزیزانی که تازه با این وبلاگ آشنا میشن"

حضور سبزتون رو خیر مقدم میگم"

عذرخواهی میکنم به خاطر نبودن طولانیم"

با توکل بخدا قصد راه اندازی مجدد این کلبه درویشی رو دارم"

بی شک حضور، نظرات، نقدها، و پیشنهادات شما عزیزان باعث موفقیت روز افزون  وبلاگم میشه"

برگ سبزیست تحفه ی درویش برای عزیزانی که مثل خودم شاید دچار سردرگمی شدن

                                           

 میخوام اولین پست رو با این سؤال شروع کنم:

شما آرامش رو توی چی میبینید؟تا حالا به آرامش واقعی رسیدید؟

با جواب های زیباتون کمک کنید همه به آرامش برسن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بعدا نوشت:

این وبلاگ رو من و همسر عزیزم(آقامهدی) با هم به روز میکنیم و به نظرات شما عزیزان با هم جواب میدیم"

 مطلب دیگه اینکه بهترین زندگی هفتگونه آپ میشه" در طول هفته نظرات خونده و تأیید میشن" با تشکر"

سخني از بزرگان"

چون بخشنده ای با مستحق بخشش و کرم کرد در دل احساس شادی و فرح کند ، و ببالد . اما نیکی کردن به ناسزاوار روا نیست ، چه او هرگز قدر احسان را نمی شناسد و همچنانکه از خار خشک گل نمی روید ، ارج نهادن به نیکی را نمی داند . اگر از گنگی یا کری چیزی بپرسیم دور نیست که به گونه ای پاسخ گوید ، اما نشدنی است که نااهل و ناسزاوار قدر احسان را بشناسد و سپاس گوید . بزرگمهر

 
بهترین وسیله دفع دشمنان ، ازدیاد دوستان است . بیسمارک


نفهمی و نادانی سه نوع است : یکی آنکه انسان هیچ نداند ، دوم آنکه آنچه را که لازم است نداند ، و سوم آنکه آنچه را نباید بداند ، بداند . دوکلوس

کسی که به کسی حسد می ورزد، دلیل بر آن است که به برتری او اعتراف کرده است. هراس وال پول

کسی داناست که می داند هیچ نمی داند. ضرب المثل فلسطینی

آنچه بار زندگی را بردوش ماسنگین تر میسازد، عموماً زیاده روی در خود زندگی است. روسو


چنان باش که به هر کس بتوانی بگویی «مثل من رفتار کن». کانت

نگاه ما به سختی های زندگی باید همانند نگاه به انبار پر از مهمات باشد  . این انبار هر چه بزرگتر و افزونتر باشد پادشاهی باشکوه تری در راه است . ارد بزرگ

آخرین آپ89

سلام عزیزان"این آخرین آپم درساله۸۹ هستش"

برای همتون آرزوی سالی شاد و پربرکت و متفاوت با سالهای قبل رو دارم"
توی ایام نوروز نمیام وب پیشاپیش از همه عذرخواهی میکنم اگه نظر گذاشتید و جواب ندادم"

"نوروزتان پیروز"


خدا : بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است .

بنده : خدایا ! خسته ام ! نمی توانم .

خدا : بنده ی من ، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان .

بنده : خدایا ! خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم .

خدا : بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان .

بنده : خدایا سه رکعت زیاد است .

خدا : بنده ی من فقط  یک رکعت نماز وتر بخوان .

بنده : خدایا ! امروز خیلی خسته ام ! آیا راه دیگری ندارد ؟

خدا : بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله !

بنده : خدایا ! من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد !

خدا : بنده ی من همانجا که داراز کشیده ای بگو یا الله !

{ بنده اعتنایی نمیکند و می خوابد }

خدا : ملائکه من ! ببینید من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است چیزی به اذان صبح

نمانده ، او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزده !

ملائکه : خداوندا ! دوباره او را بیدار کردیم ، اما باز خوابید .

خدا : ملائکه من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست .

ملائکه : پروردگارا ! باز هم بیدار نمی شود .

خدا : اذان صبح را میگویند و طلوع آفتاب نزدیک میشود . ای بنده من بیدار شو نماز صبحت

قضا می شود خورشید از مشرق سر برمی آورد .

ملائکه : خداوندا نمی خواهی با او قهر کنی ؟

خدا : او جز من کسی را ندارد ... شاید توبه کرد ...

بنده ی من ! تو هنگامی که به نماز می ایستی من انچنان گوش میدهم که انگار همین یک

بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صدها خدا داری ؟

"برگرفته ازوبلاگ ترنم عشق"

"دقایقی با معبود"

سلام به همه ی شما عزیزان

این آپم یخورده متفاوت از بقیه ی پست هاست"توی جواب دادنتون هیچ اجباری نیست ولی خوشحال میشم به این سوالات جواب بدید

۱-اگه الان خدا بگه یه حاجتتو برآورده میکنم چی ازش میخوای؟

۲-دوس داری از خدا چه سوالی بپرسی؟

۳-چه شکایتی از خدا داری؟

۴-خدارو چقدر میشناسی و چقد دوسش داری؟

۵-تو چقد به خدا نزدیکی و چقدر خدا به تو نزدیکه؟

با جواب دادن به این سوالات متحول میشید"مطمئن باشید

خدایا تنهام تو تنهام نذار"

اعتراف
 
پروردگارا!

اعتراف می کنم که گاه گاه از مشکلات زندگی خسته میشوم وانسانیتم کم رنگ می شود. اعتراف می کنم در مقابل آنچه آزارم می دهد به شدت تحلیل می روم.ای خـــــــدا مگذار به سبب خستگی هایم کسی را آزار دهم . مگذار آنچه را که حق می دانم به آن علت که آن را بد می دانند کتمان کنم و ای کاش بازگشتم تنها و تنها به سوی تو باشد.

   آمــــین

آنچه برای خود میپسندی برای دیگران هم بپسند

  يك كشتي در يك سفر دريايي در ميان طوفان در دريا شكست و غرق شد و تنها دو مرد توانستند نجات يابند و شنا كنان خود را به جزيره كوچكي برسانند. دو نجات يافته هيچ چاره اي به جز دعا كردن و كمك خواستن از خدا نداشتند. چون هر كدامشان ادعا مي كردند كه به خدا نزديك ترند و خدا دعايشان را زودتر استجاب مي كند، تصميم گرفتند كه جزيره را به 2 قسمت تقسيم كنند و هر كدام در قسمت متعلق به خودش دست به دعا بر دارد تا ببينند كدام زود تر به خواسته هايش مي رسد.
نخستين چيزي كه هردو از خدا خواستند غذا بود. صبح روز بعد مرد اول ميوه اي را بالاي درختي در قسمت خودش ديد و با آن گرسنگي اش را بر طرف كرد.اما سرزمين مرد دوم هنوز خالي از هر گياه و نعمتي بود.
هفته بعد دو جزيره نشين احساس تنهايي كردند.مرد اول دست به دعا برداشت و از خدا طلب همسر كرد. روز بعد كشتي ديگري شكست و غرق شد و تنها نجات يافته آن يك زن بود كه به طرف بخشي كه مرد اول قرار داشت شنا كرد. در سمت ديگر مرد دوم هنوز هيچ همراه و همدمي نداشت.
بزودي مرد اول از خداوند طلب خانه، لباس و غذا بيشتري نمود. در روز بعد مثل اينكه جادو شده باشه همه چيزهايي كه خواسته بود به او داده شد. اما مرد دوم هنوز هيچ چيز نداشت.
سرانجام مرد اول از خدا طلب يك كشتي نمود تا او و همسرش آن جزيره را ترك كنند. صبح روز بعد مرد يك كشتي كه در قسمت او در كناره جزيره لنگر انداخته بود پيدا كرد. مرد با همسرش سوار كشتي شد و تصميم گرفت جزيره را با مرد دوم كه تنها ساكن آن جزيره دور افتاده بود ترك كند.
با خودش فكر مي كرد كه ديگري شايسته دريافت نعمتهاي الهي نيست چرا كه هيچ كدام از درخواستهاي او از طرف پروردگار پاسخ داده نشده بود.
هنگامي كه كشتي آماده ترك جزيره بود مرد اول ندايي از آسمان شنيد :
"چرا همراه خود را در جزيره ترك مي كني؟"
مرد اول پاسخ داد:
" نعمتها تنها براي خودم است چون كه من تنها كسي بودم كه براي آنها دعا و طلب كردم ، دعا هاي او مستجاب نشد و سزاوار هيچ كدام نيست "
آن صدا سرزنش كنان ادامه داد :
"تو اشتباه مي كني او تنها كسي بود كه من دعاهايش را مستجاب كردم وگرنه تو هيچكدام از نعمتهاي مرا دريافت نمي كردي"
مرد پرسيد:
" به من بگو كه او چه دعايي كرده كه من بايد بدهكارش باشم؟ "
"او دعا كرد كه همه دعاهاي تو مستجاب شود"

 

خداوند حکیم مخلوقاتش را فراموش نمیکند"

 روزی حضرت سلیمان (ع ) در کنار دریا نشسته بود ، نگاهش به مورچه ای افتاد که دانه گندمی را باخود به طرف دریا حمل می کرد .سلیمان (ع) همچنان به او نگاه می کرد که دید او نزدیک آب رسید.در همان لحظه قورباغه ای سرش را از آب دریا بیرون آورد و دهانش را گشود ، مورچه به داخل دهان او وارد شد ، و قورباغه به درون آب رفت.
سلیمان مدتی در این مورد به فکر فرو رفت و شگفت زده فکر می کرد ، ناگاه دید آن قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و دهانش را گشود ، آن مورچه آز دهان او بیرون آمد، ولی دانه ی گندم را همراه خود نداشت .
سلیمان(ع) آن مورچه را طلبید و سرگذشت او را پرسید.
مورچه گفت : " ای پیامبر خدا در قعر این دریا سنگی تو خالی وجود دارد و کرمی در درون آن زندگی می کند . خداوند آن را در آنجا آفرید او نمی تواند از آنجا خارج شود و من روزی او را حمل می کنم . خداوند این قورباغه را مامور کرده مرا درون آب دریا به سوی آن کرم حمل کرده و ببرد .
این قورباغه مرا به کنار سوراخی که در آن سنگ است می برد و دهانش را به درگاه آن سوراخ می گذارد من از دهان او بیرون آمده و خود را به آن کرم می رسانم و دانه گندم را نزد او می گذارم و سپس باز می گردم وبه دهان همان قورباغه که در انتظار من است وارد می شود او در میان آب شناوری کرده مرا به بیرون آب دریا می آورد و دهانش را باز می کند ومن از دهان او خارج میشوم ."
سلیمان به مورچه گفت : (( وقتی که دانه گندم را برای آن کرم میبری آیا سخنی از او شنیده ای ؟ ))
مورچه گفت آری او می گوید :
ای خدایی که رزق و روزی مرا درون این سنگ در قعر این دریا فراموش نمی کنی رحمتت را نسبت به بندگان با ایمانت فراموش نکن

 

به خدا نگوییم مشکل بزرگ دارم!

 سلام به همه ی دوستان گل"خوشحالم دوباره اومدم توی جمع دوستان" ممنونم از همتون که توی این مدت نظر گذاشتید"واقعا خوشحال شدم


هنگامی که حکم اخراج بی دلیلش را از رئیس دریافت کرد، یک نفس عمیق کشید و محترمانه به او گفت:"شاید قدرت و مقام شما از من بیشتر باشد اما من خدایی دارم که قدرتش بی نهایت است، می‌دانم تا او نخواهد من اخراج نمی شوم و شما هم هیچ نمی توانید بکنید" و ضمن ادای احترام از اتاق رییس خارج شد. با خیالی آسوده به خانه رفت و آن شب را در میان خانواده جشن گرفت و به سرور پرداخت. او همیشه درچشمانش سخنان بی شماری با خدا داشت و رفتارش با دیگران نمونه ای از عبادت بدون شرط بود. درمواقع گرفتاری خونسرد و آرام بود و از ناامیدی پرهیز می کرد، به مسایل نگاه مثبت داشت و از موج منفی دیگران رویایی سبز و زیبا می ساخت. فردای آن روز بی تفاوت به اتفاقی که افتاده است به محل کارش رفت. به پشتوانه احساسی که در ذهنش به وجودآمده بود و یقین به حل مشکلش، امیدش دو چندان شده بود. وارد دفتر کارش شد و آرام آرام به سوی اتاق رئیس گام برداشت، در ذهن دغدغه مشکلش را احساس نمی کرد و منتظر یک اتفاق یا پیشنهاد جدید بود. بعد از احوالپرسی، از منشی رئیس اجازه ورود خواست اما موفق به ورود نشد.

 

بعد از احوالپرسی، از منشی رئیس، اجازه ورود خواست اما موفق به ورود نشد، زیرا رئیسی وجود نداشت که او بخواهد وارد اتاقش شود، منشی به او گفت که اول صبح امروز طی حکمی از مقامات بالا رئیس اداره به منطقه دیگری انتقال یافت و به این ترتیب حکم اخراج او هم لغو گردید و می تواند در صورت تمایل به کار خود ادامه دهد . بله ، ما آدم ها همیشه در آرزوی داشتن قدرت،  موقعیت یا شخص بانفوذ و فوق العاده ای هستیم که بتوانیم توسط آن بر مشکلات فائق آییم، اما هیچ گاه به این نتیجه نمی رسیم که خداوند بزرگ و توانا، پدر دلسوز و مهربان ماست که با قدرت بی کران خود می تواند همه مشکلات ما را در یک لحظه ناپدید کند، ما فراموش می کنیم که او عاشق یاری رساندن به ما است و تنها کسی است که تمام و کمال از مشکل ما و راه حل آن باخبر است، فراموش می کنیم که مشکل ما تنها با خواست و اراده او حل شدنی است و اگر او بخواهد یا نخواهد هیچ قدرتی توان مقابله یا تغییر نظر او را ندارد. جالب است ! ما انسان ها که همیشه به دنبال فرد توانمند و بانفوذی می گردیم تا حامی و حلال مشکلات ما باشد و سعی می کنیم تا با ادای احترام و انجام اعمال مورد پسند وی، او را برای خود حفظ کنیم ،چرا خدا و قدرت بی کران او را از یاد می بریم و هیچ گـاه بـه داشتن او افتخار نمی کنیم و با انجام اعمال و رفتار مورد پسند وی سعی نمی کنیم تا تنها او که عاشق واقعی ما است را برای خود حفظ کنیم . چرا ما تنها زمانی از خداوند طلب یاری می کنیم که تمام درها بر روی ما بسته شده است و هیچ کسی نمانده است تا توان حل مشکل مارا داشته باشد؟ چرا در همان لحظه اول حضور پدر دلسوز، مهربان و قدرتمند خود را از یاد می بریم و به سراغ آفریده های او می رویم تا مشکل ما را حل نمایند؟ ما فراموش می کنیم که فرد مورد نظرمان خود، آفریده خداوند است و تنها با خواست و اراده خدا توان حل مشکل ما را دارد.  بنابراین به اشتباه به او [شخص]متوسل می شویم و از او [شخص] درخواست کمک می کنیم.

اما اگر ما به جای توسل و توکل به قدرت ناچیز دیگران به خداوند توانا عنایت کنیم تنها با حفظ یاد او در دل هایمان به خواسته هایش توجه کنیم همیشه مورد لطف و عنایت بدون منت و بدون قید و شرط او قرار خواهیم گرفت . قدرتی کـه بی کران است و هیچ چیز و هیچ کس توان مقابله با آن را ندارد . آن وقت است می‌توانیم به جای این که بعد از بسته شدن تمام درها به درگاه خدا برویم و بگوییم که خدایا من یک مشکل بزرگ دارم، در همان ابتدای کار با خیالی آسوده و بدون نگرانی به مشکلات بگوییم که من یک خدای بزرگ دارم.

 

 انسان هیچگاه نباید از رحمت خداوند ناامید شود.

 آن سوی ناکامیها خداییست، که داشتنش جبران تمام نداشتنی هاست .

 

"خداحافظی"

سلام به همه ی دوستای گلم"

این پست رو میذارم تا کسی از غیبتم ناراحت نشه و گله نکنه"

تا یک ماه نمیتونم بیام وب چون امتحاناتم شروع شده"

پیشاپیش از همه شما دوستان عذرخواهی میکنم که نمیتونم جواب نظرات زیباتون رو بدم"انشاالله در اولین فرصت میام و آپ میکنم"

برای همتون آرزوی موفقیت دارم"

"التماس دعا"

 

                                                                

 

یک حرف...

کهن شود همه کس را بروزگار ارادت...مگر مرا که همان عشق اولست و زیادت

گرم جواز نباشد به پیشگاه قبولت....کجا روم که نمیرم بر آستان عبادت

شنیدمت که نظر می​کنی به حال ضعیفان...تبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادت

 

"تقدیم به همه ی عاشقان اباعبدالله الحسین"

بی حسین بن علی احساس پیری می کنم

نی که پیری بلکه احساس حقیری می کنم

گفت سائل از چه رو محکم به سینه می زنی؟

گفتم از آینه ی دل گردگیری می کنم

از زبان حضرت زینب(س)

 او می دویدو من میدویدم    

  اوسوی مقتل من سوی قاتل

او می نشست و من می نشستم

او روی سینه من در مقابل

او می کشید و من می کشیدم

او خنجر از کین من ناله از دل

او می برید و من می بریدم

او از حسین سر من از حسین دل...

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین

 

توبه"

بخشي از دعاي شماره 12 از صحيفه سجاديه :
خداوند امور فاسد بندگانش را از راه توبه اصلاح مي كند.
بخشي از دعاي شماره 12 از صحيفه سجاديه :
به خدا پناه ببريد. توبه كنيد.
براي خداوند درگذشتن از گناهان بزرگ دشوار نيست . عفو خداوند از معصيت بزرگ ما، عظيم تر است .
بخشي از دعاي شماره 12 از صحيفه سجاديه :
عفو خداوند از انتقامش فزونتر، و خشنودي او از خشمش بيشتر است .
بخشي از دعاي شماره 12 از صحيفه سجاديه :
محبوب ترين بندگان نزد خداوند كسي است كه نافرماني و سركشي را فرو گذارد.
بخشي از دعاي شماره 12 از صحيفه سجاديه :
به خداوند پناه بريد، از اينكه سركشي اوامر الهي را بكنيد و اصرار در گناه نمائيد.
بخشي از دعاي شماره 31 از صحيفه سجاديه :
خداوند توبه كنندگان را دوست دارد، توبه آنها را و از گناهان آنها در مي گذرد.
بخشي از دعاي شماره 31 از صحيفه سجاديه :
پيمان توبه اينست كه به آنچه ناپسند خداست ، باز نگرديد و كاري كه پيش خدا نكوهيده است ، انجام ندهيد و از همه گناهان دوري كنيد.
بخشي از دعاي شماره 38 از صحيفه سجاديه :
اگر در حضور شما به مظلومي ستم شده باشد و شما او را ياري نكرده باشيد، بايد به پيشگاه خدا توبه كنيد و طلب عفو و مغفرت نمائيد.

زمزمه های آشنا"

من زندگی ام به یک مو بند  است ... 

 جسم خسته ام را دریاب که به دستهای نوازشگر  تو محتاج است ، 

 روح سرکش و طغیانگرم را آرام کن  که در پی ات شبها بی قرار و بی تابست ، 

 قلب پر تپش ام را حس کن که برای رسیدن به  تو چه نامنظم در سینه ام در تقلاست ، 

 چشمهای غمگینم  را ببین  که پیوسته برای دیدنت عاشقانه در انتظار است  ، 

 بغض گلویم را بگیر  که این همان درد دوری  و دلتنگی است ، 

  آتش این وجود نگرانم را خاموش  کن که آفت بزرگی از حسد در تن ضعیف و بیمارم  است ، 

 و به من اطمینان ببخش که به حال خود  رهایم نمیکنی ...

 

براي بهترين دوستانم"

 

 

مهم نیست چه سنی داری هنگام سلام کردن مادرت را در آغوش بگیر.

اگر کسی تو را پشت خط گذاشت تا به تلفن دیگری پاسخ دهد تلفن را قطع کن.

هیچوقت به کسی که غم سنگینی دارد نگو " می دانم چه حالی داری " چون در واقع نمی داني.

یادت باشد گاهی اوقات بدست نیاوردن آنچه می خواهی نوعی شانس و اقبال است.

هیچوقت به یک مرد نگو موهایش در حال ریختن است. خودش این را می داند.

از صمیم قلب عشق بورز. ممکن است کمی لطمه ببینی، اما تنها راه استفاده بهینه از حیات همین است.

در مورد موضوعی که درست متوجه نشده ای درست قضاوت نکن.

وقتی از تو سوالی را پرسیدند که نمی خواستی جوابش را بدهی، لبخند بزن و بگو:  "برای چه می خواهید بدانید؟"

هرگز موفقیت را پیش از موقع عیان نکن.

هیچوقت پایان فیلم ها و کتابهای خوب را برای دیگران تعریف نکن.

 وقتی احساس خستگی می کنی اما ناچاری که به کارت ادامه بدهی، دست و صورتت را بشوی و یک جفت جوراب و یک پیراهن تمیز بپوش. آن وقت خواهی دید که نیروی دوباره بدست آورده ای.

 هرگز پیش از سخنرانی غذای سنگین نخور.

 راحتی و خوشبختی را با هم اشتباه نکن.

 هیچوقت از بازار کهنه فروشها وسیله برقی نخر.

 شغلی را انتخاب کن که روحت را هم به اندازه حساب بانکی ات غنی سازد.

 سعی کن از آن افرادی نباشی که می گویند : " آماده، هدف، آتش "   

 هر وقت فرصت کردی دست فرزندانت را در دست بگیر. به زودی زمانی خواهد رسید که او اجازه این کار را به تو نخواهد داد.

 چتری با رنگ روشن بخر. پیدا کردنش در میان چتر های مشکی آسان است و به روزهای غمگین بارانی شادی و نشاط می بخشد.

 وقتی کت و شلوار تیره به تن داری شیرینی شکری نخور.

 هیچوقت در محل کار درمورد مشکلات خانوادگی ات صحبت نکن.

 وقتی در راه مسافرت، هنگام ناهار به شهری می رسی رستورانی را که در میدان شهر است انتخاب کن.

در حمام آواز بخوان.

در روز تولدت درختی بکار.

طوری زندگی کن که هر وقت فرزندانت خوبی، مهربانی و بزرگواری دیدند، به یاد تو بیفتند.

بچه ها را بعد از تنبیه در آغوش بگیر.

فقط آن کتابهایی را امانت بده که از نداشتن شان ناراحت نمی شوی.

ساعتت را پنج دقیقه جلوتر تنظیم کن.

هنگام بازی با بچه ها بگذار تا آنها برنده شوند.

شیر کم چرب بنوش.

هرگز در هنگام گرسنگی به خرید مواد غذایی نرو. اضافه بر احتیاج خرید خواهی کرد.

فروتن باش، پیش از آنکه تو به دنیا بیایی خیلی از کارها انجام شده بود.

از کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد، بترس.

فراموش نکن که خوشبختی به سراغ کسانی می رود که برای رسیدن به آن تلاش می کنند

 

 

مناجات"


خدایا:

من گمشده ی دریای متلاطم روزگارم و تو بزرگواری! پس ای خدا! هیچ می دانی كه بزرگوار آن است كه گمشده ای را به مقصد برساند ؟ تا ابد محتاج یاری تو ، رحمت تو ، توجّه تو ، عشق تو ، گذشت تو ، عفو تو ، مهربانی تو ، و در یك كلام ... محتاج توام !

دليل مشكلات"

سلام به همه ي دوستان عزیز"

این متنی که براتون میذارم خیلی روم تاثیر گذاشت و حال و هوام رو عوض کرد امیدوارم برای شما هم مؤثر باشه:

 

"مشکلاتی که خداوند روی شونه هات میذاره،كمرو نميشكنه،فقط زانوهارو براي دعاكردن خم ميكنه"

                                                         

                                    "التماس دعا از همه ي شما عزيزان"

الهی"


خدایا !


شرمسارم كه بندگانت به نام تو سر از تن جدا میكنند.



خدایا !


 

خجلم كه بندگان تو به نام تو آزار و شكنجه می دهند و حقوق انسان ها را زیر پا می گذارند.

 



خداوندا


شرمسارم كه بندگان تو با نام تو حكومت می كنند و دلهای امیدوار به تو را مایوس می سازند.

 



خدایا !


غصه دارم كه مدعیان راه تو در حالی مشعول زر اندوزی هستنددر حالی كه مردانی شرمسار از فقر و نداری نزد زن و همسر خود سر در گریبان می كنند.



خدایا !


شرمسارم از این همه ریا و دقل بازی! دلهایی كه نور تورا ندیده اند اما زبان و ظاهر آنها تو را فریاد می زند.

 



خدایا !


شرمسارم كه بر درو دیوار شهرم همه جا نام توست اما دریغ از اینكه در رفتار و كردارها بتوانم ترا بیابم.

 



خدایا !


خجلم كه ما بندگان از نعمتی چون فكر و اندیشه خود بهره نمی بریم و عاقبت آن را نصیب و قسمت تو می دانیم.

 


خدایا !


شرمسارم كه ما نمی خواهیم ترا آنگونه كه هستی بشناسیم.

 



خدایا !


شرمسارم كه هنوز آنقدر تورا نشناخته ایم كه تصور می كنیم برای رابطه با تو باید كسی یا چیزی را نزد تو روان كنیم.

 


خدایا !


خجلم كه از زمان بت پرستی تا كنون نوعی پرستش در ذهن ما نقش بسته كه به ما اجازه نمی دهد بیشتر ترا بشناسیم و هنوز خوی بت پرستی در وجود ماست.



خدایا !


شرمسارم كه در آسمانها به دنبال تو می گردیم در حالی كه تو با مایی و اگر خود اراده كنیم دست ما را میگیری.

 

======================== 

گفتگو با خدا"

خداجون:

گفتم: خسته‌ام
گفت: "لاتقنطوا من رحمة الله" از رحمت خدا ناامید نشید (زمر/53)

گفتم: انگار، مرا فراموش کرده ای!
گفت: "فاذکرونی اذکرکم" منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152)

گفتم: تا کی باید صبر کرد؟
گفت: "و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا" تو چه می‌دانی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/63)

گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای منِِِ کوچک، خیلی دوره! تا آن موقع چه کار کنم؟
گفت: "واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله" کارهایی که به تو گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کند (یونس/109)

گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بنده‌ات هستم و ظرف صبرم کوچک است... یک اشاره‌ کنی تمامه!
گفت: "عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم" شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216)

گفتم: "انا عبدک الضعیف الذلیل..." اصلا چطور دلت میاد؟
گفت: "ان الله بالناس لرئوف رحیم" خدا نسبت به همه‌ی مردم (نسبت به همه) مهربان است (بقره/143)

گفتم: دلم گرفته
گفت: "بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا" باید به فضل و رحمت خدا شاد باشند (یونس/58) 

گفتم: اصلا بی‌خیال! توکلت علی الله 
گفت: "ان الله یحب المتوکلین" خدا آنهایی را که توکل می‌کنند دوست دارد (آل عمران/159)

گفتم: خیلی چاکریم! ولی این بار، انگار گفتی: حواست را خوب جمع کن!
گفت: "و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره" بعضی از مردم خدا را فقط به زبان عبادت می‌کنند. اگه خیری به آنها برسد، امن و آرامش پیدا می‌کنند و اگر بلایی سرشان بیاید تا امتحان بشوند، رو گردان میشوند. خودشان تو دنیا و آخرت ضرر می‌کنند (حج/۱۱) 

گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم؛ 
گفت: "فانی قریب" من که نزدیکم (بقره/186)

گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش می‌شد به تو نزدیک بشوم 
گفت: "و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال" هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/205)

گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!
گفت: "ألا تحبون ان یغفرالله لکم" دوست ندارید خدا شما را ببخشد؟! (نور/22)

گفتم: معلومه که دوست دارم مرا ببخشی 
گفت: "و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه" پس از خدا بخواهید شما را ببخشد و بعد توبه کنید (هود/90)

گفتم: با این همه گناه... آخر چه کاری می‌توانم بکنم؟ 
گفت: "الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده" مگر نمی‌دانید خداست که توبه را از بنده‌هایش قبول می‌کند؟! (توبه/104)

گفتم: دیگر روی توبه ندارم 
گفت: "الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب" ولی) خدا عزیز و دانا است، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/3)

گفتم: با این همه گناه، برای کدام گناهم توبه کنم؟ 
گفت: "ان الله یغفر الذنوب جمیعا" خدا همه‌ی گناه‌ها را می‌بخشد (زمر/53)

گفتم: یعنی اگر باز هم بیابم؟ بازهم مرا می‌بخشی؟ 
گفت: "و من یغفر الذنوب الا الله" [چرا که نه!] به جز خدا کیه که گناهان را ببخشد؟ (آل عمران/۱35)

گفتم: نمی‌دانم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتشم می‌زند؛ ذوبم می‌کند؛ عاشق می‌شوم! ... توبه می‌کنم 
گفت: "ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین" [این را بدان که] خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم آنهایی که پاک هستند را دوست دارد (بقره/222)

ناخواسته گفتم: "الهی و ربی من لی غیرک" ای خدا و پروردگار من! [آخر] من جز تو که را دارم؟
گفت: "الیس الله بکاف عبده" خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/36)

گفتم: در برابر این همه مهربانیت چه کار می‌توانم بکنم؟ 
گفت: "یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما" ای مؤمنین! خدا را زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هایش بر شما درود و رحمت می‌فرستند تا شما را از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیاورند. خدا نسبت به مؤمنین مهربان است. ( احزاب/42)

گفتم: هیچ کسی نمی‌داند تو دلم چه می‌گذرد 
گفت: "ان الله یحول بین المرء و قلبه" خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24)

گفتم: غیر از تو کسی را ندارم 
گفت: "نحن اقرب الیه من حبل الورید" ما از رگ گردن به انسان نزدیک‌تریم (ق/16)

توکل یعنی این؟!!!

داستان درباره ی یک کوهنورد است که می خواست از بلندترین کوه ها بالا برود.او پس از سالها آماده سازی،ماجراجویی خود را آغاز کرد ولی از آنجا که افتخار کار را فقط برای خود می خواست،تصمیم گرفت تنها از کوه بالا برود.

شب بلندی کوه را فرا گرفته بود و مرد هیچ چیز را نمی دید.همه چیز سیاه بود و ابر روی ماه و ستاره ها را پوشانده بود.همانطور که از کوه بالا میرفت،چند قدم مانده به قله ی کوه،پایش لیز خورد و در حالی که طناب مخصوص کوهنوردی دور کمرش بود به سرعت سقوط کرد.در حال سقوط فقط لکه های سیاهی را در مقابل چشمانش می دید و احساس می کرد به شدت توسط  قوه ی جاذبه مکیده می شود.

همچنان سقوط می کرد و در آن لحظات ترس عظیم،همه ی رویدادهای خوب و بد زندگی را بخاطر آورد...

اکنون فکر می کرد که چقدر مرگ به او نزدیک است...

ناگهان احساس کرد طناب به دور بدنش محکم شد!

بدنش میان آسمان و زمین معلق بود و فقط طناب اورا محکم نگه داشته بود.در این لحظه ی سکون    چاره ای نماند جز آنکه فریاد بکشد: خدایا کمکم کن!

ناگهان صدایی پر طنین از آسمان شنیده شد:

-ازمن چه میخواهی؟

-ای خدا نجاتم بده...

-واقعا باور داری که من می توانم تورا نجات دهم؟

-البته که باور دارم!

-اگر باور داری طنابی را که دور کمرت پیچیده است پاره کن!

یک لحظه سکوت....

و کوهنورد تصمیم گرفت با تمام نیرو طناب را بچسبد.

طبق گزارش گروه نجات،یک روز بعد یک کوهنورد مرده را در حالی که یخ زده بودپیدا کردند.بدنش از یک طناب آویزان بود و با دستانش محکم طناب را گرفته بود.

او فقط یک متر با زمین فاصله داشت!

و ما چقدر به طنابمان وابسته ایم؟ اصلا طنابهای زندگی ما کدامند؟ آیا حاضریم آنها را رها کنیم و به خدا توکل کنیم؟

"ومن یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شیء قدرا" (طلاق/۳)

"و هر کس در هر امر بر خدا توکل کند خدا او را کفایت خواهد کرد که خدا امرش بر همه عالم نافذ است و بر هر چیز قدر و اندازه ای مقرر داشته و به هیچ تدبیری سر از تقدیرش نتوان پیچید."

        معبودا دریاب مرا"

معبود من!
 

معبود من! اگر تو محرومم کنی، کیست که روزی ام دهد و اگر تو خوارم نمایی،

 چه کسی یاری ام خواهد کرد؟

معبود من! از غضب تو و فرود آمدن خشم تو به تو پناه می برم.

معبود من! اگر من شایستگی دریافت رحمت تو را ندارم،

از تو سزاوار است که با گشایش پهناورت، بر من ببخشایی.

معبود من! اگر از من درگذری، چه کسی از تو شایسته تر به گذشت می باشد

 و اگر عمرم به سر رسیده باشد و هنوز عملم موجب نزدیکی به تو نشده باشد،

اقرار به گناهانم را نزد تو، وسیله و دستاویز نزدیکی به سمت تو قرار می دهم.

       معبود من! همانا گناهانم را در دنیا پوشانیدی و من به این پرده پوشی در آخرت محتاج ترم.

 همانا در دنیا حتی نزد بندگان شایسته ات نیز گناهانم را فاش نکردی؛

پس در روز قیامت، نزد آنها که شاهد می باشند، رسوایم مکن.

معبود من! آن که تو را بشناسد، ناشناخته نخواهد ماند و هر کس به تو پناه آورد،

به یقین، خوار و بی مقدار نخواهد گشت و هر که را تو به وی رو نمایی، به آقایی رسد.

پروردگارا! وارستگی کامل، موهبتم فرما و دیدگان دل ما را به فروغ نظر به خودت،

روشن ساز تا دیدگان دل ما، حجاب های نور را از میان بردارد و به معدن عظمت متصل شود

و جان های ما همچون شعاع، به خورشید عزّ قدست آویخته گردد.

قسمتی از مناجات شعبانیه
 
 

خواسته دل"

معبودا

مرا به بزرگی چیز هایی که داده ای آگاه و راضی کن

تا کوچکی چیز هایی که ندارم ، آرامشم را بر هم نزند . . .

 

تنهایی

 

 

 

خدایا به که گویم ماجرای حسرت تنهایی خود را

                                        که دنیا درد دل دارم

                                                          ولی از بغض خاموشم...

آرزویم برای دوستان

پیش از هر چیز برایت آرزومندم که به خوبی ها عشق بورزی

ونیکان و نیکویی ها نیز به تو روی بیاورند

آرزو دارم دوستانی داشته باشی

برخی نادرست و برخی درست!

که دست کم یکی در جمعشان مورد اعتمادت باشد

چون زندگی بدین گونه است

برایت آرزومندم دشمن نیز داشته باشی!!

ادامه نوشته

خواص بعضی از سوره های قرآن

 

سوره ای که گناهان را محو میکند!

سوره ای که دیدار صاحب الزمان را نصیبتان میکند!

سوره ای که حج روزیتان میکند!

سوره ای که شما را در حمایت خداوند عالم قرار میدهد!

ادامه نوشته