* فصل چهارم - سکس رایانه ای
در این فصل نوع متفاوتی از جرایم رایانه ای را مورد بررسی قرار می دهیم : تخلفات ناهنجاری که غالباً مربوط به سکس یا جنسیت می باشد . فضای رایانه ای یک دنیای “مجازی” نامیده شده است زیرا افرادی که در آن سکونت دارند و رفتارهایی که در آن بروز می کند ، همانند دنیای واقعی است . بنابراین نوع جرایمی که در دنیای واقعی ارتکاب می یابد نیز مشابه جرایم دنیای مجازی خواهد بود . ایجاد مزاحمت ، آزارجنسی ، تجاوز و سوءاستفاده جنسی از کودکان ، همگی جرایمی هستند که بدون ارتباط به اتکاء یا عدم اتکاء ما به رایانه ها در جامعه اتفاق می افتند . اما درست همانند بسیاری از مجرمان که از رایانه برای ارتکاب جرم های یقه سفید یا “بدون قربانی” استفاده می کنند ، تعداد رو به رشدی از مجرمان ، از رایانه برای یافتن قربانیان خود با هدف آزار و ارعاب ، استفاده می کنند .
حداقل دو پرونده مستندسازی شده درباره افسران پلیس وجود دارد که از رایانه برای ایجاد مزاحمت استفاده کرده اند . این افسران پلیس پس از دیدن زنان جذاب ، اطلاعات مربوط به آن ها را به وسیله جستجو در رایانه پلیس بدست می آوردند . یکی از این افسران بارها یک زن را حین رانندگی متوقف کرده بود . دلیل این کار تخلف رانندگی از سوی زن نبود بلکه این پلیس می کوشید قرار ملاقاتی با او ترتیب دهد . افسر دیگر نیز با بدست آوردن شماره تلفن و آدرس قربانیان خود به وسیله جستجو در بانک داده رایانه پلیس بر اساس شماره گواهینامه رانندگی ، به آزار آنان می پرداخت . این دو مرد بدون استفاده از رایانه نیز می توانستند به چنین کارهایی دست برنند اما قابلیت رایانه ها در هدایت سریع به سوی اطلاعات ، یافتن قربانیان را برای آنان آسانتر می کرد .
* فصل چهارم - سکس رایانه ای
در این فصل نوع متفاوتی از جرایم رایانه ای را مورد بررسی قرار می دهیم : تخلفات ناهنجاری که غالباً مربوط به سکس یا جنسیت می باشد . فضای رایانه ای یک دنیای “مجازی” نامیده شده است زیرا افرادی که در آن سکونت دارند و رفتارهایی که در آن بروز می کند ، همانند دنیای واقعی است . بنابراین نوع جرایمی که در دنیای واقعی ارتکاب می یابد نیز مشابه جرایم دنیای مجازی خواهد بود . ایجاد مزاحمت ، آزارجنسی ، تجاوز و سوءاستفاده جنسی از کودکان ، همگی جرایمی هستند که بدون ارتباط به اتکاء یا عدم اتکاء ما به رایانه ها در جامعه اتفاق می افتند . اما درست همانند بسیاری از مجرمان که از رایانه برای ارتکاب جرم های یقه سفید یا “بدون قربانی” استفاده می کنند ، تعداد رو به رشدی از مجرمان ، از رایانه برای یافتن قربانیان خود با هدف آزار و ارعاب ، استفاده می کنند .
حداقل دو پرونده مستندسازی شده درباره افسران پلیس وجود دارد که از رایانه برای ایجاد مزاحمت استفاده کرده اند . این افسران پلیس پس از دیدن زنان جذاب ، اطلاعات مربوط به آن ها را به وسیله جستجو در رایانه پلیس بدست می آوردند . یکی از این افسران بارها یک زن را حین رانندگی متوقف کرده بود . دلیل این کار تخلف رانندگی از سوی زن نبود بلکه این پلیس می کوشید قرار ملاقاتی با او ترتیب دهد . افسر دیگر نیز با بدست آوردن شماره تلفن و آدرس قربانیان خود به وسیله جستجو در بانک داده رایانه پلیس بر اساس شماره گواهینامه رانندگی ، به آزار آنان می پرداخت . این دو مرد بدون استفاده از رایانه نیز می توانستند به چنین کارهایی دست برنند اما قابلیت رایانه ها در هدایت سریع به سوی اطلاعات ، یافتن قربانیان را برای آنان آسانتر می کرد .
خطر بالقوه دیگر در فضای رایانه ای ، هرزه نگاری ( Pornography ) است . هرزه نگاری از سه جنبه ، تهدیدی جدی محسوب می شود . اولین تهدید آن است که امکان دارد کودکان به هرزه نگاری های وقیحانه در اینترنت دسترسی پیدا کنند . اگرچه شرکت های متعددی که در زمینه تولید محصولات هرزه نگاری فعالیت می کند معمولاً محصولات خود را با هدف کمک به والدین برای دور نگاه داشتن فرزندانشان از این نوع سایت ها ، همراه با اخطارها و علائم ویژه ارائه می کنند ، اما باز هم والدین درست همان طور که مراقب سایر فعالیت های کودکانشان هستند ، نیاز به مراقبت از گشت زنی های کودکانشان در فضای رایانه ای دارند .
دومین تهدید آن است که هرزه نگارها ، هرزه نگاری کودکان را راه آسانی برای فروش محصولات خود یافته اند ـ به همان دلبلی که باعث شده است سوء استفاده جنسی از کودکان تا این حد رواج یابد . ارسال تصاویر هرزه نگاری بزرگسالان و فروش آنلاین فیلم های هرزه نگاری و محصولات مشابه در سطح جامعه ( آمریکا ) غیرقانونی نیست اما ممکن است ناقض قوانین محلی ( مبارزه با ) بی عفتی باشد . در سال ۱۹۹۵ ، رابرت و کارلین توماس ( Robert & Carleen Thomas ) که یک سیستم تابلوی اعلانات الکترونیک ( BBS ) را از خانه خود در میلپیتاس ( Milpitas ) واقع در ایالت کالیفرنیا منتشر می کردند ، به اتهام نقض قوانین فدرال ( مبارزه با ) بی عفتی ، محکوم شدند . دسترسی به تابلو اعلانات آن ها برای عموم آزاد نبود . همچنین ، زمانی که یک بازرس اداره پست از تابلو اعلانات آن ها برای دانلود کردن تصاویر هرزه نگاری شامل رابطه جنسی با حیوانات ( Beastality ) و طلسم های جنسی ( Sexual Fetish ) استفاده کرد ، این دو برادر به اتهام نقض قوانین محلی در ممفیس ( Memphis ) واقع در ایالت تنسی محکوم شدند . مطالب هرزه نگاری آن ها اگرچه در ممفیس غیرقانونی بود اما علیرغم وجود قوانین محلی ، به سادگی قابل دانلود کردن بودند . این پرونده بسیار بحث انگیز بود زیرا هرزه نگاری بزرگسالان در اکثر نقاط دنیا قانونی است . حال اگر فردی که این تصاویر را دانلود کرد ، برای مثال در دانمارک زندگی می کرد چه می شد ؟ آیا در این حالت پرونده ای علیه توماس ها تشکیل می شد ؟ به علاوه ، هرکسی که علاقمند به دانلود کردن تصویر از این تابلو اعلانات بود ، تنها در صورت پر کردن یک فرم درخواست و پرداخت مبلغ سالیانه ۹۹ دلار قادر به انجام این کار می شد و دانلود کردن تصاویر برای تمام افراد امکان پذیر نبود .
از سوی دیگر ، هرزه نگاری کودکان ـ تهیه تصاویری که اعمال جنسی افراد زیر ۱۸ سال را نمایش دهد ـ در تمام ایالات متحده ممنوع است . تهیه چنین تصاویری سوء استفاده از کودکان محسوب می شود وکسانی که مرتکب این جرم می شوند با اتهامات کیفری متعددی مواجه می باشند .
در اینترنت ، هرزه نگاری کودکان وجود دارد . در سال ۱۹۹۵ ، FBI دوازده بچه باز ( Pedophile ) ( بزرگسالانی که تمایل به ارتباط جنسی با کودکان دارند ) را به وسیله نظارت بر سایت آمریکا آنلاین ( AOL ) که یک سرویس آنلاین در سطح کشور آمریکا است ، دستگیر کرد . یکی از مردان دستگیر شده ، سرپرستی یک مرکز مراقبت از کودکان را بر عهده داشت . هیچ مدرکی دال بر اینکه از کودکان این مرکز عکس هرزه نگاری گرفته شده باشد ، وجود نداشت . اما با این حال جرم او محرز بود .
یک سال بعد در پرونده ای دیگر ، یک دانشجوی ۱۹ ساله ، به جرم اشاعه تصاویر جنسی کودکان محکوم شد . این دانشجو از امکان دسترسی به اینترنت در دانشگاه آدلفی ( Adelphi ) " برای بدست آوردن تصاویر جنسی کودکان از سایت های سوئدی و هلندی " استفاده می کرد و سپس این تصاویر را به کاربران دیگر اینترنت در ایالات متحده ارسال می کرد .
سومین ـ و بزرگترین ـ تهدید برای کودکان آن است که بچه بازها و افراد خطرناک دیگر می توانند از طریق اینترنت و به وسیله مکاتبه با پست الکترونیک ، قربانیان خود را جذب کنند و آن ها را در دنیای واقعی به دام بیندازند . شما می توانید در استفاده آنلاین از اینترنت ، از مشخصات کاملاٌ جعلی استفاده کنید و خود را به هر شکلی که دوست دارید جلوه دهید و درباره سن ، جنسیت و سایر ویژگی های واقعی خودتان دروغ بگوئید . ناشناس بودن در اینترنت باعث می شود مردم احساس کنند که در بیان ویژگی های خود محدودیتی ندارند . اما این امکان ، باعث بدام افتادن قربانیان نیز می شود .
در سال ۱۹۹۲ ، دو افسر پلیس در یک عملیات ضربتی رایانه ای ، موفق به دستگیری یک مرد ۴۹ ساله به نام مارک فورستن ( Mark Forsten ) شدند . او با استفاده از یک BBS ، تصاویر هرزه نگاری کودکان را به آدرس های پست الکترونیک ارسال می کرد . فورستن قصد داشت که با یک پسر ۱۵ ساله با نام مجازی “لوک” ( Look ) طرح دوستی بریزد و در دنیای واقعی او را به دام بیندازد . هدف فورستن تهیه عکس های هرزه نگاری از لوک ( برای توزیع و فروش ) بود و برای ارتباط جنسی با این پسر ، اتاقی در یک هتل اجاره کرده بود . اما لوک در واقع یک افسر پلیس بود . پس از آنکه فورستن دستگیر شد ، پلیس جوانی به نام برایان کاکس ( Brayan Cox ) که در واقع همان لوک بود خود را نشان داد . کاکس مدعی شد که دو سال پیش ، فورستن او را به همین ترتیب فریب داده و به او تجاوز کرده است .
در مارس سال ۱۹۹۴ ، مرد جوانی در ماساچست به جرم استفاده از یک BBS برای پاسخ دادن به درخواست یک نوجوان مبنی بر همکاری در سرقت یک کودک و تجاوز به او ، محکوم شد . این نوع از سوءاستفاده ها ، موارد جدیدی نیستند اما رایانه ها و پست الکترونیک ، ابعاد تازه ای به آن داده است .
یک افسر پلیس معتقد است که سیستم های تابلوی اعلانات و سایر روش های جدید ارتباطی تبدیل به “زمین های بازی جدید” شده اند . درست همانگونه که بچه بازها معمولاً زمین های بازی را که محل اجتماع کودکان است ، زیر نظر می گیرند ، اینترنت نیز یک “زمین بازی” بزرگ است که کودکان زیادی را می توان در آن یافت و به آن ها نزدیک شد .
مسلماً خطر اینترنت به اندازه دلالان وحشت ( Fearmongers ) نیست . روزنامه نگاری به نام کوین وایت لاو ( Kevin WhiteLaw ) ادعا می کند که “بیش از ۳۵ میلیون آمریکایی از شبکه استفاده می کنند و تعداد حوادث اندک باقی مانده است . ” نویسنده ای به نام مارک استوارت جیل ( Mark Stuart Gill ) می نویسد : “مهیج ترین جرایم ( رایانه ای ) ” از جمله جرایم مربوط به هرزه نگاری “درصد کمی از این جرایم را تشکیل می دهد . ” یافتن آمارهای مختصر و مفید در اینباره دشوار است زیرا تعداد کاربران اینترنت دائماً افزایش می یابد و بسیاری از این جرایم را نمی توان شناسایی کرد . همچنین ، بیشتر آمارهای موجود درباره جرایم رایانه ای شامل سرقت نرم افزار ، تقلب در پرداخت عوارض و تقلب تلفنی می شود . پرونده های سوء استفاده جنسی از کودکان که از اینترنت ناشی شده باشد ، نسبتاً اندک است .
ضروری است نوجوانان آگاه باشند که در فضای رایانه ای نیز درست همانند دنیای واقعی ، افراد خطرناک وجود دارند . اما در فضای رایانه ای ، افراد خطرناک می توانند به سادگی تغییر قیافه دهند . کودکان باید قوانین مشخصی را درباره فضای رایانه ای بیاموزند . برای مثال ، آن ها هرگز نباید اطلاعات شخصی ( همانند آدرس خانه یا شماره تلفن ) را در اینترنت بازگو کنند ، درست مانند اینکه نباید این اطلاعات را در اختیار افراد غریبه قرار دهند . ( در جزوه ای از پمفلت ( Pamphlet ) با نام “امنیت کودکان در بزرگراه اینترنت” که از سوی جامعه خدمات تعاملی و مرکز ملی کودکان گم شده و مورد سوءاستفاده قرار گرفته ، انتشار یافته است ، نکات بیشتری در مورد این آگاهی ها ذکر شده است ) .
کودکان تنها کسانی نیستند که در مخاطره قرار می گیرند . در سال ۱۹۹۶ ، جسد زنی اهل مریلند در یک گور کم عمق در پشت خانه یک مرد اهل کالیفرنیای شمالی پیدا شد . مقتول از طریق اینترنت با مرد آشنا شده بود . قاتل مدعی شد که زن از او خواسته که او را شکنجه کند و بکشد . زن جوان دیگری اهل نیویورک ، از مردی که در اینترنت با او آشنا شده بود ، شکایت کرد . زن ادعا کرد که مرد ، او را زندانی کرده و مورد آزار جنسی قرار داده است . در هر دو پرونده ، قربانیان پیام های نوشتاری تحریک کننده برای مردان متهم ارسال می کردند . فضای رایانه ای ممکن است آن سرزمین عجایبی که در آن مردم می توانند اطلاعات مربوط به خود را بدون هیچ ترسی اظهار کنند ، نباشد . در واقع اگر فضای رایانه ای به اندازه دنیای واقعی خطرناک باشد ، مردم باید یاد بگیرید که مانند سایر موارد ، مراقب خود باشند . مزاحمت و آزار جنسی نیز در اینترنت اتفاق می افتد . رابرت مینارد ( Robert Maynard ) و همسرش ترزا ( Teresa ) در سال ۱۹۹۶ قربانی یک مزاحم رایانه ای شدند . زمانی که پیام های آزاردهنده و توهین آمیز درباره مینارد بر روی یک BBS ظاهر شد و ادامه یافت ، رابرت مینارد به دادگاه شکایت کرد . جالب توجه آن است که قاضی این پرونده به وسیله ارسال یک نامه الکترونیکی به نویسنده این پیام ها ، به او دستور داد که نوشتن این مطالب را متوقف کند . خوشبختانه هیچ خشونت فیزیکی در این ماجرا برای مینارد رخ نداد .
اما اگر آزار رایانه ای به خشونت فیزیکی منجر شود چه ؟ زنی که در یک اتاق گپ به عنوان همجنس باز معرفی شده بود ، به وسیله دو مرد که به خانه او وارد شده بودند مورد ضرب و شتم قرار گرفت . شدت جراحات وارده به حدی بود که زن به بیش از ۶۰ بخیه و جراحی پلاستیک نیاز پیدا کرد . او می گوید : “من همواره با ترس زندگی می کنم زیرا هنوز هم سوژه بعضی از گروه های گپ هستم . ” یکی از مردانی که به او حمله کرده بود ، هرگز دستگیر نشد .
در یک پرونده دیگر ، نویسنده ای به نام جین هیچکاک ( Jayne Hitchcock ) ، از طریق نوعی توطئه ، مورد آزار قرار گرفت . ماجرا این بود که تعدادی پیام اینترنتی از سوی آژانس ادبی وودساید ( Wood side ) برای افرادی فرستاده شده بود که با هیچکاک رابطه خوشایندی نداشتند . ظاهراً این پیام ها از سوی خود هیچکاک فرستاده شده بود اما طوری طراحی شده بودند که به او صدمه بزنند یا حداقل برای او دردسر ایجاد کنند . در یکی از این پیام های جعلی نوشته شده بود :
“نویسنده زن بین المللی ، بدون هیج محدودیتی در تخیل و فانتزی که روابط گروهی مازوخیتی/ سادیتی شامل شکنجه جنسی و . . . را ترجیح می دهد .
با آدرس Misc . Writing با من تماس بگیرید یا به خانه من به آدرس ... ( آدرس دقیق خانه ) مراجعه کنید . تماس های شما با شماره ... ( شماره تلفن دقیق خانه ) به صورت شبانه روزی دریافت می شود . من به شما قول می دهم که هر ( لذتی ) که فکرش را بکنید ( بامن ) خواهید داشت . تنها به درخواست های جدی جواب داده خواهد شد . ”
در حدود ۳۰ تلفن از سوی افراد علاقمند به رابطه جنسی با هیچکاک که این پیام را خوانده بودند ، به او زده شد و هیچکاک دادخواستی پرکرد که در آن خواستار ۱۵ میلیون دلار غرامت شده بود . اما اگر یکی از افرادی که پیام را خوانده بود واقعاً به خانه او می رفت ، چه اتفاقی می افتاد ؟
این پیام ظاهراً با هدف تلافی جویی ارسال شده بود . هیچکاک قبلاً در اینترنت پیام هایی به گروهی از نویسندگان ارسال کرده بود و در مورد فعالیت های تجاری وودساید به آن ها اخطار کرده بود . یکی از افرادی که در این آژانس کار می کرد ، شروع به ارسال پیام های توهین آمیزی با نام هیچکاک به اساتید یک کالج کرد . هیچکاک در این کالج به صورت پاره وقت تدریس می کرد . همچنین شخصی که در زمینه کارهای ادبی با هیچکاک فعالیت می کرد ، چند نامه الکترونیک دریافت کرد که ظاهراً از سوی هیچکاک بود و اشاره می کرد که روابط حرفه ای آن ها باید پایان داده شود . خوشبختانه نام هیچکاک با املاء درست نوشته نشده بود و این اشتباه ، جعلی بودن نامه را برای همکار او روشن کرد . این نوع از آزارهای رایانه ای باعث نابودی اعتبار شخصی و حرفه ای افراد می شود و به علاوه امنیت آن ها را تهدید می کند .
قوانین ضد مزاحمت ، هم در دنیای واقعی و هم در دنیای مجازی ، امکان حفاظت از قربانیان را فراهم می کند . به این معنی که حتی اگر مظنون به قربانی صدمه نزده باشد ، باز هم می توان او را بازداشت کرد . اگر ثابت شود که قصد صدمه زدن جدی بوده است ، برای بازداشت مزاحم کفایت می کند . با این حال در پرونده های مزاحمت رایانه ای ، قضات ممکن است که تا حدی به جانبداری از متهم بپردازند زیرا مزاحم رایانه ای نسبت به مزاحم دنیای واقعی ماهیتاً تهدید فیزیکی کمتری دارد .
پرونده جیک بیکر ( Jake Baker ) پرسش های مهمی را درباره حریم شخصی ، فانتزی سازی رایانه ای و آنچه مجریان قانون برای جلوگیری از قانون شکنی در این خصوص می توانند انجام دهند ، مطرح می کند . بیکر در سال ۱۹۹۴ - ۱۹۹۵ دانشجوی دانشگاه میشیگان بود . او داستان های کوتاه تخیلی درباره روابط جنسی و تجاوز می نوشت و این داستان ها را در یک گروه خبری با نام alt - sex که خوانندگان زیادی داشت ـ با این اخطار به خوانندگان که این داستان ها تصویری و صریح هستند ـ منتشر می کرد . او در یکی از داستان هایش ، یکی از دانشجوهای دختر دانشگاه که نزدیک فارغ التحصیلی بود را به عنوان قربانی یک تجاوز جنسی معرفی کرد . مقامات مسئول دانشگاه متوجه این ماجرا شدند .
همچنین بیکر از طریق پست الکترونیک با شخصی به نام “آرتور گوندا” ( Arthur Gonda ) مکاتبه می کرد و این دو ، فانتزی های جنسی خود را شامل سوء استفاده و تجاوز جنسی به زنان جوان برای هم تعریف می کردند . در یکی از این نامه های الکترونیک ، بیکر نوشته بود : “تنها خیالبافی در اینباره کافی نیست . من نیاز دارم که این کار را انجام دهم . ” در این نامه های الکترونیک ، نام زنان جوان متعددی در منطقه آن آربور ( Ann Arbor ) در ایالت میشیگان و در منطقه زندگی بیگر ذکر شده بود و آن ها از این زنان به عنوان قربانیان مناسبی برای ذهنیات خود اسم برده بودند .
بیکر در فوریه سال ۱۹۹۵ دستگیر شد و اولین شخصی بود که به اتهام ارسال تهدیدهای اینترنتی بین ایالتی ، مجرم شناخته شد . بیکر ادعا می کرد که او هرگز قصد نداشته است به کسی صدمه بزند و هرگز برای این کار برنامه ریزی نکرده است . او در مورد داستان هایش می گفت که آن ها فقط داستان هستند . او از اتهام داستان هایش تبرئه شد اما اتهام تهدیدهای بین ایالتی همچنان باقی بود تا آنکه پس از مباحثات زیاد . در ژانویه سال ۱۹۹۷ قاضی پرونده بیکر به دلیل آنکه نامه های الکترونیک او خصوصی بوده اند و تنها برای آرتور گوندا فرستاده شده اند و بنابراین تهدیدی جدی برای صدمات احتمالی محسوب نمی شوند ، او را تبرئه کرد .
بعضی افراد اعتقاد دارند که پرونده بیکر ، نمونه ای از یک “جرم ذهنی” است و در صورت محکوم کردن او ، این دانشجو به دلیل آنچه اندیشیده است مجازات می شود نه به دلیل آنچه انجام داده است و این با سیستم عدالت کیفری ایالات متحده کاملاً بیگانه است . مثال دیگری از این نوع جرایم ذهنی ، پرونده یک مرد ۵۱ ساله بود که در سال ۱۹۹۴ در کالیفرنیا به وسیله یک کارآگاه جرایم رایانه ای دستگیر شد . این مرد در اتومبیل خود یک ویبراتور ، روان کننده های سکسی و کاندوم حمل میکرد ـ او از طریق یک BBS با یک پسر بچه ۱۳ ساله طرح دوستی ریخته بود و انتظار او را می کشید . در زمان دستگیری او با هیچ جرم واقعی مواجه نشد زیرا آن پسر ۱۳ ساله وجود خارجی نداشت .
بعضی افراد معتقدند که وقتی پلیس ، خود را به عنوان یک پسر بچه جا می زند و انتظار یک دعوت به رابطه جنسی را می کشد . در واقع بر روی مرزها پا گذاشته است . این افراد معتقدند که قدرت لازم برای دستگیری یک فرد ، پیش از ارتکاب به یک جرم ، بسیار بیشتر از قدرتی است که دولت به پلیس می دهد . بنابراین پلیس در صورت انجام این کار ، حقوق افراد را زیر پا گذاشته است . افراد دیگر معتقدند که این نوع عملیات سری ، زمانی که به صورت قانونی هدایت شود ، کودکان ( یا بزرگسالانی ) که در معرض قربانی شدن قرار می گیرند را حفاظت می کند .
در گذشته غالباً مقامات مسئول ، هیچ قدرتی برای حفاظت قربانیان از مزاحمان نداشتند مگر آنکه مزاحم ، یک صدمه واقعی به قربانی وارد آورد . اما برای بسیاری از قربانیان ، وقوع اولین صدمه واقعی می تواند منجر به مرگ شود . به همین دلیل قوانین حافظ قربانیان از آزار و مزاحمت ، شدیدتر شده اند و مقامات مسئول ، دارا ی قدرت بیشتری برای جلوگیری از وقوع جرایم در مراحل اولیه آن می باشند .
اهداف قانونگذاران هرچه باشد ، آن ها باید حقوق افراد را مطابق با قانون اساسی رعایت کنند و در روش های جدید ارتباطی مانند BBS و پست الکترونیک ، تنها بر نیاز به متعادل کردن حقوق فردی یا حقوق کل جامعه یا دیگران تاکید کنند .
در اصلاحیه اول قانون اساسی ایالات متحده ، آزادی بیان و آزادی مذهب شهروندان و آزادی مطبوعات تضمین می شود .
با این حال ، بعضی از گفته ها مانند تهمت ( جملات شفاهی کذب که باعث بدنامی یک شخص می شود ) و افترا ( نوشته های انتشار یافته کذب و بدنام کننده ) می تواند جرم محسوب شود و گفته های آتش افروزانه ( برای مثال ، برانگیزنده برای ارتکاب جنایت ) می تواند منجر به پیگرد کیفری شود . اما بیشتر گفته ها ـ برای مثال ، حتی اگر گفته های نفرت آمیز با مضمون تحقیر یک گروه نژادی خاص باشد ـ بر اساس اصلاحیه اول این قانون جرم محسوب نمی شود . بر اساس روح این اصلاحیه ، پاسخ کلمات زشت ، سانسور نیست بلکه کلمه زشت است .
اصلاحیه اول قانون اساسی را همانند بسیاری از اصلاحیه های دیگر می تواند به انحاء مختلف تعبیر کرد . شاید نویسندگان این قانون ، هیچ ایده ای از نیاز به تطابق این قانون با مواردی که در آینده پیش خواهد آمد ، نداشته اند . هدف اصلی آن ها اطمینان از انعطاف پذیری این قانون بوده است . بنابراین به صراحت بیان کرده اند که آزادی هایی که در اصلاحیه اول به آن ها اشاره شده است ، شرطی نیستند .
اگرچه ، اصلاحیه اول قانون اساسی ایالات متحده از حقوق آزادی بیان هرزه نگاران حمایت می کند اما قوانینی هم برای محدود کردن دسترسی افراد غیر بزرگسال به مسائل جنسی بزرگسالان وضع شده است . با این حال ، اینترنت یک وسیله ارتباطی کاملاً جدید است . بعضی مطالب مانند هرزه نگاری کودکان که در ایالات متحده غیر قانونی است ، در کشورهای دیگر قانونی است و به صورت ۲۴ ساعته در تمام جهان قابل دسترسی است . همانند بسیاری از حکومت های ایالتی ، کنگره آمریکا قوانینی را به نام قوانین “Decensy” یا هدف حفاظت کودکان از بعضی مسائل موجود در اینترنت ( مانند فرمول ساخت بمب دستی ) وضع کرده است . مخالفان این قوانین معتقدند که حفاظت از کودکان بر عهده دولت نیست و افراد می توانند هر نوع اطلاعاتی را انتشار دهند . در تلاش برای قانونمند کردن مطالب موجود در اینترنت ، لوایح متعددی مطرح شده اند . مشهورترین آن ها ، قانون Decensy ارتباطات ( CDA ) است . کنگره آمریکا در سال ۱۹۹۵ این لایحه را تصویب کرد که فوراً با مخالفت های زیادی به دلیل مغایرت آن با اصلاحیه اول قانون اساسی مواجه شد . حمایت کنندگان این قانون معتقد بودند که این قانون کودکان و افراد بیگناه را از مواجهه با مطالب مضر حفاظت می کند و سوداگران و شهروندان شبکه را باید مجبور کرد که شبکه را “پاک نگاه دارند . ” اما مخالفان این قانون معتقد بودند که هر تلاشی برای قانونمند کردن یا حتی تعریف عدم صلاحیت در مورد اینترنت ، مغایر با اصلاحیه اول قانون اساسی مبنی بر آزادی بیان می باشد . طی ۴۸ ساعت پس از تصویب این لایحه ، هزاران وب سایت در مخالفت با این عمل به حالت تعطیل درآمدند . نهایتاً در ژوئن سال ۱۹۹۷ ، پرونده Aclu در مقابل Reno ، باعث شد که دیوان عالی ایالات متحده ، تصمیم به لغو CDA بگیرد و آن را مغایر با قانون اساسی اعلام کند . چندین دادگاه فدرال نیز ، قوانین ایالتی را که سعی در قانونمند کردن محتوای اینترنت داشتند ، مغایر با قانون اساسی اعلام کردند .
در ۲۰ نوامبر سال ۱۹۹۸ ، دیوان عالی ایالات متحده ، اجرای یک قانون “Indecensy” را تا هنگام روشن شدن عدم مغایرت آن با قانون اساسی متوقف کرد . این قانون ، قانون حفاظت از کودکان در مقابل اینترنت یا Copa می باشد ( که گاهی اوقات CDAII نیز گفته می شود ) و به عنوان بخشی از قانون مصحلت توده مردم ( Omnibus Appropriations Act ) ، یک بخش قدیمی از قانونگذاری بودجه فدرال به تصویب رسید . موافقان معتقدند که این قانون بعضی مسائل را در قانون CDA اصلی مشخص می کند و موجب حفاظت از کودکان خواهد شد . مجدداً ، مخالفان ادعا می کنند که هرگونه محدودیت قانونی در مورد محتوای مطالب اینترنت ، مغایر با قانون اساسی است . جامعه پیشگامان الکترونیک ( EFF ) ، اتحادیه اطلاعات مخفی الکترونیک ( EPIC ) و اتحادیه آزادی های مدنی آمریکا ( ACLU ) ، برای جلوگیری از اجرای این قانون و بدست آوردن حکم توقف موقت این قانون ، دادخواستی ارائه کردند . این سازمان ها برای آزادی بیان در اینترنت کاری می کنند و معتقدند که هر قانونی که آزادی بیان را محدود می کند نه تنها مغایر با قانون است ، بلکه سوابق خطرناکی برای این رسانه نسبتاً جدید از فضای رایانه ای بوجود می آورد .
این نوع منازعات در مورد اصلاحیه اول قانون اساسی و عمری به اندازه عمر تلاش آمریکائیان برای ایجاد حق آزادی بیان دارد . اینترنت نوعی وسیله ارتباطی است که در بعضی ابعاد ، همانند اشکال قدیمی تر ارتباط مانند روزنامه ها ، کتابها و مجلات می باشد . از سوی دیگر این رسانه کاملاً جدید است . مشابهاً قوانین رایانه ای شباهت هایی با قوانین قدیمی دارند اما در بعضی موارد ، آن ها نیز کاملاً جدید هستند ، بهره وری ، باید به تعادلی میان حقوق افراد برای داشتن دسترسی آزادانه به اطلاعات و حقوق کل جامعه برای لذت بردن از یک محیط اینترنتی ایمن برسیم .