تفطّن

تفطّن

وبلاگ حقوقی تفطّـــــن/ (درج اخبار، مقالات، قوانین،مشاوره و سایر خدمات حقوقی) وکیل مرتضی زارع
تفطّن

تفطّن

وبلاگ حقوقی تفطّـــــن/ (درج اخبار، مقالات، قوانین،مشاوره و سایر خدمات حقوقی) وکیل مرتضی زارع

تاریخ کتزیاس / قسمت چهارم / اردشیر

تاریخ کتزیاس / قسمت چهارم / اردشیر

در قسمت قبل گفته شد که باختریان و طرفداران اردوان علیه اردشیر شورش کردند ،اما او به کمک مگابیز آنها را به سختی سرکوب کرد .مصری ها به کمک یونانی ها با فرماندهی ایناروس علیه اردشیر شورش کردند ، اردشیر خود را آماده جنگ کرد اما اطرافیانش اورا منصرف کردند . اردشیر برادر خود هخامنش ( آشه منیدس ) را به جنگ ایناروس فرستاد اما ایرانیان در جنگ زمینی و هوایی شکست خورده و هخامنش زخمی و کشته شد . پیکر او را به اردشیر فرستادند .

این بار اردشیر سپاهی به فرماندهی مگابیز داماد خشایارشا ( همسر آمی تیس خواهر اردشیر ) فرستاد . تعداد ایرانی ها در این جنگ خیلی مجهزتر و فراوان بود . این بار مصری ها با اینکه یونانی ها را همراه خود داشتند تلفات زیادی دادند . مگابیز ایناروس را زخمی کرد ، اما او به همراه اطرافیان و یونانی ها به قلعه ای تسخیر نشدنی و استوار با نام بیبلوس پناه بردند . مگابیز همه ی مصر را تصرف کرد و به کسانی که در قلعه بودند امان داد که اگر تسلیم شوند در امان خواهند بود و پس از عذرخواهی در برابر اردشیر به موطن خود باز خواهند گشت . سپس سرساماس را به ساتراپی مصر گماشت و خود با ایناروس و بقیه یونانی ها به دربار اردشیر بازگشت .مگابیز وقتی ایناروس را دید خشم اینکه برادرش هخامنش را کشته مانع ان نشد که به امان مگابیز بی توجهی کند . آنها را به زندان انداخت .  اما اسپیتاماس که مادر شاه بود بالاخره همه ی آنها قتل عام کرد . در اینجا مگابیز که این کار را خیانت می دید و نسبت به یونانی ها احساس وفاداری میکرد به موطن خود سوریه بازگشت و ارتشی بزرگ مهیا کرد و ادعای طرفداری از یونانیان را کرد .اردشیر دوبار نیرو به فرماندهی ایسیروس و منستانس به جنگ با مگابیز فرستاد که در هر دو سری نیروهای ایرانی شکست خورده و هزیمت شدند .آرتاریوس از مگابیز درخواست صلح و انعقاد پیمان کرد که او پذیرفت اما به شرط اینکه به دربار اردشیر نرود . اردشیر این را پذیرفت وهیئتی را به سوی مگابیز فرستاد .  مگابیز به دربار اردشیر آمده و از سوی او عفو شد و دوباره به عنوان مباشر حکومت قرار گرفت . اما در یک واقعه که اردشیر با شیری پیکار میکرد مگابیز به هواخواهی او تیری به شیر زد که تلف شد ، این خشم اردشیر را درآورد که منجر به تبعید مگابیز به دریای سرخ شد . او خود را به شکل جذامی ها در اورده و فرار کرد . اما بعد ها به وساطت آمی تیس که همسرش بود دوباره به دربار آمد و در سن سال 78 سالگی مرد . این باعث شد که آمی تیس به هرزگی و معاشرت با مردان روی بیاورد و بعد ها به همین بیماری جان سپارد.دو فرزند آمیتس و مگابیز بعد ها به یونان گریخته و علیه اردشیر سپاهی فراهم کردند . اما اردشیر پس از 42 سال سلطنت درگذشت و مجال جنگ با آنها را نداشت ( پایان کتاب هفدهم )

به تلخیص مرتضی زارع

تاریخ کتزیاس / قسمت سوم / ایران بعد از داریوش هخامنشی

قسمت سمت تاریخ کتزیاس / روایات بعد داریوش هخامنشی

* پس از داریوش سلطنت به دست پسرش خشایارشا رسید ، از آنجا که او جوانی غیور و شجاع بود در دربارش نیز به جز مردونیه که سالخورده بود فرد کهنسالی به چشم نمی امد . اردوان که فرزند آرتازیراس بود همان منسبی را پیدا کرد که پدرش در دربار داریوش داشت – وزیر پادشاه یا همان معاون و مباشر - .

* خشایارشا با آمستریس دختر اونوفاس ازدواج کرد که حاصل آن چهار فرزند به اسم های : دارایوس و هیستاپ (اردشیر ) و دو دختر به اسم های رودگون و آمی تیس . * شاهزاده آمی تس با مگابیز ازدواج کرد . مگابیز در جنگ با بابلی ها توانسته بود خدمت شایانی به خشایارشا کند و عنوان ساتراپی آنجا را به همراه شمش طلا برای خود کند . ( این روایت مورد اختلاف با تاریخ هرودت است ) .

*خشایارشا پس از سرکوب شورش بابل به جنگ با یونان رفت .  آتنی ها که در جنگ ماراتن داریوش را شکست داده بودند و معابد و قربانگاه های اورا ویران کرده بودند مقصد جنگ خشایارشا شد . آنها پیکر داتیس فرمانده جنگی ایران را نیز پس نداده بودند . اینجا همان اختلاف های بین مورخان یونانی و سایر تاریخ نویسان آغاز می شود که بر اساس آن فیلم 300 در سالهای گذشته ساخته شد . یونانی ها می نویسند که تعداد ایرانیان بیش از ده ها هزار نفر بوده در حالی که اشتباه و دروغ محض است و نهایتا به 4 هزار می رسیده است . آنها تعداد خود را به 300 نفر هم آورده اند که این نیز اغراقی بیش نیست .

فرمانده ی جنگجویان خشایارشا لئونیداس بوده است . در این جنگ ایرانیان موفق به پیروزی نمی شوند اما یونانی ها با بی شرمی اورده اند که این 300 نفر یونانی توانسته اند بارها ارتش عظیم ایران را از هم بپاشند . اما تاریخ می گوید که یونانی ها همیشه تاب جنگ را نداشته و وقتی احساس خطر می کردند با فرار و ویران کردن شهر خود مقابله با ایرانیان می کرده اند .

این افسانه ی 300 نشان از کم کاری ایرانیان در این زمینه و بی شرمی غربی ها دارد .

* خشایارشا که در جنگ قبلی ناکام ماند این بار با کنکاش سران خود تصمیم به عبور نیروها از راهی صعب العبور و محاصره ی شهر لاسدمونی کرد . این بار موفق بوده و شهر را به تسخیر در می آورد و تمام مردان آن را از دم تیغ می گذراند .

کتزیاس روایت می کند که بعد این ظفر اقدام به حمله به شهر پلاته با تحریک مردم تب ( تیوای یونانی ) میکند اما در آن موفق نمی شود . در این جنگ مردونیه زخمی و کشته میشود . این روایت مورد اختلاف در تاریخ هرودت می باشد .

* وقتی خبر قصد حمله خشایارشا به آتنی ها می رسد آنها شبانه با هزاران کشتی عازم سالامین می شوند و شهر را خالی می گذارند و ارتش ایران به شهر خالی از سکنه می رسد و به جز آکروپولیس همه جا را به آتش می کشد . خشایارشا تصمیم به ساختن پل برای عبور پیاده نظام های خود می کند اما نبود آذوقه و کمی زمان مانع آن می شود . تصمیم به جنگ دریایی می کنند که در آن کشتی های ایرانیان در هم می شکند و خشایارشا شکست خورده و به آسیا باز میگردد . در راه برگشت دستور غارت و چپاول معابد دلفی و آپولون را میدهد که دامادش (مگابیز ) مانع این کار می شود .

* پس از بازگشت مگابیز اعلام می کند که همسرش ( آمی تیس دختر خشایارشا ) زنا کرده است . در این زمان خشایارشا دخترش را مورد نکوهش قرار می دهد و مگابیز مورد خشم .

* اردوان که مباشر خشایارشا بود توطئه ی قتل او را به همراهی خواجه آسپامیترس مطرح می کنند . و دارایوس فرزند پادشاه را عامل قتل او به اردشیر معرفی می کنند . در این جریان مگابیز نیز با آنها همداستان شده و دارایوس را به رغم اینکه اعلام کرده بود او پدر را نکشته به دار می کشند . بعد ها مگابیز این واقعه را به اردشیر و سایرین فاش میدهد . اردوان و آن خواجه به دار کشیده می شوند . در ایران شورش می شود .. اردشیر به سختی با کمک مگابیز شورش بابلی ها ، باختریان و هواداران اردوان و حتی سایر پارس ها که طمع حکومت کرده بودند را سرکوب می کند و جانشین خشایارشا می شود .

پایان این قسمت با سلطنت رسیدن اردشیر پایان یافت . با تشکر به تلخیص مرتضی زارع

تاریخ کتزیاس / قسمت سوم / ایران بعد از داریوش هخامنشی

قسمت سمت تاریخ کتزیاس / روایات بعد داریوش هخامنشی

* پس از داریوش سلطنت به دست پسرش خشایارشا رسید ، از آنجا که او جوانی غیور و شجاع بود در دربارش نیز به جز مردونیه که سالخورده بود فرد کهنسالی به چشم نمی امد . اردوان که فرزند آرتازیراس بود همان منسبی را پیدا کرد که پدرش در دربار داریوش داشت – وزیر پادشاه یا همان معاون و مباشر - .

* خشایارشا با آمستریس دختر اونوفاس ازدواج کرد که حاصل آن چهار فرزند به اسم های : دارایوس و هیستاپ (اردشیر ) و دو دختر به اسم های رودگون و آمی تیس . * شاهزاده آمی تس با مگابیز ازدواج کرد . مگابیز در جنگ با بابلی ها توانسته بود خدمت شایانی به خشایارشا کند و عنوان ساتراپی آنجا را به همراه شمش طلا برای خود کند . ( این روایت مورد اختلاف با تاریخ هرودت است ) .

*خشایارشا پس از سرکوب شورش بابل به جنگ با یونان رفت .  آتنی ها که در جنگ ماراتن داریوش را شکست داده بودند و معابد و قربانگاه های اورا ویران کرده بودند مقصد جنگ خشایارشا شد . آنها پیکر داتیس فرمانده جنگی ایران را نیز پس نداده بودند . اینجا همان اختلاف های بین مورخان یونانی و سایر تاریخ نویسان آغاز می شود که بر اساس آن فیلم 300 در سالهای گذشته ساخته شد . یونانی ها می نویسند که تعداد ایرانیان بیش از ده ها هزار نفر بوده در حالی که اشتباه و دروغ محض است و نهایتا به 4 هزار می رسیده است . آنها تعداد خود را به 300 نفر هم آورده اند که این نیز اغراقی بیش نیست .

فرمانده ی جنگجویان خشایارشا لئونیداس بوده است . در این جنگ ایرانیان موفق به پیروزی نمی شوند اما یونانی ها با بی شرمی اورده اند که این 300 نفر یونانی توانسته اند بارها ارتش عظیم ایران را از هم بپاشند . اما تاریخ می گوید که یونانی ها همیشه تاب جنگ را نداشته و وقتی احساس خطر می کردند با فرار و ویران کردن شهر خود مقابله با ایرانیان می کرده اند .

این افسانه ی 300 نشان از کم کاری ایرانیان در این زمینه و بی شرمی غربی ها دارد .

* خشایارشا که در جنگ قبلی ناکام ماند این بار با کنکاش سران خود تصمیم به عبور نیروها از راهی صعب العبور و محاصره ی شهر لاسدمونی کرد . این بار موفق بوده و شهر را به تسخیر در می آورد و تمام مردان آن را از دم تیغ می گذراند .

کتزیاس روایت می کند که بعد این ظفر اقدام به حمله به شهر پلاته با تحریک مردم تب ( تیوای یونانی ) میکند اما در آن موفق نمی شود . در این جنگ مردونیه زخمی و کشته میشود . این روایت مورد اختلاف در تاریخ هرودت می باشد .

* وقتی خبر قصد حمله خشایارشا به آتنی ها می رسد آنها شبانه با هزاران کشتی عازم سالامین می شوند و شهر را خالی می گذارند و ارتش ایران به شهر خالی از سکنه می رسد و به جز آکروپولیس همه جا را به آتش می کشد . خشایارشا تصمیم به ساختن پل برای عبور پیاده نظام های خود می کند اما نبود آذوقه و کمی زمان مانع آن می شود . تصمیم به جنگ دریایی می کنند که در آن کشتی های ایرانیان در هم می شکند و خشایارشا شکست خورده و به آسیا باز میگردد . در راه برگشت دستور غارت و چپاول معابد دلفی و آپولون را میدهد که دامادش (مگابیز ) مانع این کار می شود .

* پس از بازگشت مگابیز اعلام می کند که همسرش ( آمی تیس دختر خشایارشا ) زنا کرده است . در این زمان خشایارشا دخترش را مورد نکوهش قرار می دهد و مگابیز مورد خشم .

* اردوان که مباشر خشایارشا بود توطئه ی قتل او را به همراهی خواجه آسپامیترس مطرح می کنند . و دارایوس فرزند پادشاه را عامل قتل او به اردشیر معرفی می کنند . در این جریان مگابیز نیز با آنها همداستان شده و دارایوس را به رغم اینکه اعلام کرده بود او پدر را نکشته به دار می کشند . بعد ها مگابیز این واقعه را به اردشیر و سایرین فاش میدهد . اردوان و آن خواجه به دار کشیده می شوند . در ایران شورش می شود .. اردشیر به سختی با کمک مگابیز شورش بابلی ها ، باختریان و هواداران اردوان و حتی سایر پارس ها که طمع حکومت کرده بودند را سرکوب می کند و جانشین خشایارشا می شود .

پایان این قسمت با سلطنت رسیدن اردشیر پایان یافت . با تشکر به تلخیص مرتضی زارع

تاریخ کتزیاس ( مرگ کورش / فرزندانش و سلطنت داریوش )

کتاب یازدهم با درگذشت کورش به پایان یافت و کتاب دوازدهم با زندگی بعد کورش آغاز می شود .

گفته شد که پس از کورش فرزند ارشد او توسط خود کورش به سلطنت ایران نشست و پسر کوچکتر او بدون نیاز به دادن مالیات فرمانروای شرق ایران و باختریان شد .

کمبوجیه پیش از هر کاری پیکر پدرش را که در جنگی زخمی و سه روز بعد آن درگذشته بود توسط خواجه باگاپات _ همان کسی که بعد به صلیب کشیده شدن پتی زاکاس جانشین او شده و بسیار محبوب کورش بود _ به ایران فرستاد تا تدفین شود .

کمبوجیه به همراهی همین خواجه باگاپات به مصر حمله کرده و فرعون بزرگ آن زمان را شکست می دهد و هنگام بازگشت فردی به نام آریانوس را به ساتراپ نشینی آنجا می گمارد . اوجاهورسن که وزیر فرعون آن زمان بود وقتی دید دیگر جنگ فایده ندارد ، برای جلوگیری از خرابی بیشتر اقدام به همکاری با ایرانیان نمود.

کمبوجیه و بردیا دو فرزند کورش بودند که آمی تیس نیز مادر آنها محسوب شده و مورد احترام انها بود . وقتی که کمبوجیه از مصر باز می گردد اقدام به لشگر کشی به سوی سکاها می کند که اکنون آن طرف آسیای صغیر ( یعنی اروپا ) محسوب می شود . در این زمان داریوش بزرگ فرزند هیستاسب به عنوان فرمانده گارد مخصوص هخامنشیان با نیروی بالغ بر 10 هزار نفر در سرزمین ایران بود . داریوش از لحاظ نسب با کورش و فرزندان او پسر عمو محسوب می شد و از یک دودمان بوده اند . گفته می شود هنگامی که کمبوجیه در سکا به جنگ مشغول بود بردیا را به عنوان سکان دار کشور معرفی کرده بود . داریوش که به قول امروزی ها کودتاچی خوانده می شود در صدد برکناری بردیا ( تانیو خارکس / پسر دوم کورش / برادر کمبوجیه ی پادشاه و جانشین او در ایران ) بر می آید . و از طرف دیگری به دروغ به کمبوجیه می گویند که برادرش به او خیانت کرده و خود را پادشاه اعلام کرده است . کمبوجیه خشمگین راه برگشت را در پیش می گیرد . کمبوجیه به ایران باز می گردد . در اینجا تاریخ نویسان اختلاف دارند که بردیا توسط چه کسی کشته می شود . :

1)      خود کمبوجیه به علت خیانت برادر به پادشاه ایران

2)      مغی به نام اسفنداداتس که شباهت بسیاری زیادی به تانیو خارکس یا همان بردیا داشت

3)      داریوش هخامنشی به علت کودتا علیه او  

به هر حال بردیا در می گذرد . کمبوجیه که در راه برگشت ران پایش جراحت برداشته بود 30 روز پس از قربانی او نیز میمیرد .و همان مغ که گئوماتا ( یا اسفنداداتس ) نام داشت به علت شباهت به بردیا خود را پادشاه اعلام می کند . حکومت کمبوجیه که مصر به دست ایشان فتح شد 8 سال طول کشید و 8 ماه نیز بردیا جاینشین او بود .

داریوش به همراه هفت نفر دیگر علیه این مغ متحد می شوند که بعد ها خواجه باگاپات و آرتازیراس نیز به انها ملحق شده و راه ورود به کاخ را به روی انها باز می گذراند ؛ آنها شبانه به کاخ حمله کرده و مغ را که در آغوش یک روسپی هندی بود به هلاکت می رسانند . ( داریوش در کتیبه خود آورده است که او خود آن مغ را هلاک کرد ) .

این چند نفر تصمیم می گیرند که داریوش به حکومت برسد . آن روز که مغ اسفنداداتس کشته می شود به روایت هرودت و کتزیاس و سایر تاریخ نویسان یونانی که خالی از غرض هم نمی باشد در ایران جشن مغ کشان برگزار می کنند . داریوش به سلطنت می نشیند و با یکی از دختران کورش هم ازدواج می کند .

مغ را به دستور داریوش در میان دو کوه دفن می کنند تا عبرتی برای دیگران باشد . داریوش و همراهانش به بازدید این مقبره می روند که متاسفانه همراهیان او سقوط کرده و میمیرند . داریوش پریشان حال می شود .

پس از انکه به کشور سامان داد و عمران های بسیاری کرد یکی از ساتراپهای خود را به سکا ها فرستاد که غرامت نا فرمانی خود را بدهند . اما توفیق چندانی نیافت . پادشاه انان نامه ای توهین آمیز به داریوش نوشت که خشم او را برانگیخت . داریوش عزم جنگ با سکا ها میکند . اما او و لشگرش نیز نمیتوانند حصارهای شهر های سکا ها را در هم شکنند . به همین علت هنگام بازگشت ویرانی های بسیاری می کنند تا اینکه به سرزمین ماراتون می رسند . در این محل پادشاه یونانی ها ( آتن ) به علت ویرانی ای که داتیس فرمانده داریوش به شهر های پونت و هلاد وارد ساخته بود با ایرانیان جنگ می کند که علی رغم عده اندک انها موفق به شکست داریوش و زخمی کردن او می شوند . داتیس ایرانی کشته می شود و جنازه اش هم پس داده نمی شود . میلتیاد که پادشاه ان وقت آتنی ها بود از ذوق خود که حتی باور شکست داریوش را نداشت مثل دیوانه ها میدوید . از اینجاست که در تاریخ به دوی بلند مدت ماراتن گفته می شود . آنها این روز را جشن ملی خود می دانستند .

داریوش زخمی به ایران باز میگردد و قربانی می کند . اما متاسفانه می میرد . او که 72 سال داشت و سی و دو سال ( یا به روایت هرودت 36 سال ) بر ایران حکومت کرد به اسطوره ای در تاریخ تبدیل گشت آرتازیراس و خواجه باگاپات نیز پس از چند سال درگذشتند . فرزند ارشد داریوش خشایارشا به سلطنت رسید .

به انتهای این قسمت رسیدیم و در قسمت های بعدی با حکومت فرزندان داریوش هخامنشی سخن خواهیم گفت . تذکر داده می شود که هر کسی که احساس می کند متنی از این گفتار مبهم بوده و یا با تاریخ همخوانی ندارد در نظرات بگوید تا بررسی شود . با تشکر به تلخیص مرتضی زارع

قسمت دوم تاریخ کتزیاس ( کتاب یازدهــم / کوروش )

باختر ( باکتران) : منطقه بزرگی از شرق ایران که از بلخ تا افغانستان کنونی را در بر می گرفت و از قدیم ساتراپ نشین ایرانیان بوده است.

* کورش پس از رسیدن به پادشاهی ایران و ایجاد نظم و امنیت در منطقه ی حکومت خود اقدام به تشکیل ارتش مخصوص برای حمله به سکــاها ( اقوام آریایی شمال ایران از ترکمنستان تارود دن اروپا) کرد. پادشاه آنها که فردی خوشنام بود به اسیری ایرانیان در آمد . همسر آمرژس ( پادشاه سکاها) سپاهی قریب به 5هزار نفر از زنان مردان تشکیل می دهد و به ارتش کورش حمله می کند که طی آن بسیاری را کشته و پارمیس را به اسارت برد ؛ بعد ها پارمیس را درعوض شوهر خود مبادله کرد.

کوروش با آمرژس رفتاری انسانی داشت و به متحدان دیرینه هم در آمدند که بعد ها به اتفاق همدیگر به لودیه حمله کردند.

* لودیه سرزمینی بود با پایتختی سارد که در حمله بابلی ها مصری ها به ایران شراکت داشت . کورش به این بهانه به آنها حمله کرد و کروزوس پادشاه آنها را اسیر کرد . گفته می شود که نحوه تصرف به این صورت بوده است که به دستور وزیر مورد اعتماد کورش ( اوی باراس ) عروسک هایی در هیبت سربازان ایرانی در آوردند و مردم سارد تسلیم شدند.

کورش با کروزوس رفتاری انسانی نمود. اما او بارها به نحو غیرمنتظره ای فرار کرده و به معبد آپولون پناه می برد. بعد اینکه لودیه به تصرف ایران در امد و سارد منقرض شدند کروزوس به فرمان کورش به اطراف اکباتان فرستاده شد و بنحو انسان دوستانه ای شهر بارنه به او سپرده شد .

** همانگونه که ملاحضه می شود کورش به قدری رفتار انسان دوستانه داشته است که حتی اسیران خود را در حکومتخود جای میداده است !**

قابل توجه است که کروزوس برادر شوهــر آژِیدهــاک ( به گفته هرودت فامیل ( پدربزرگ ) کوروش ) بوده است.

* کورش و آمی تیس ( خواهر و زن کورش ) تصمیم به آوردن آژِی دهاک به بارگاه خود می کنند ، به همین منظور پتیزاکاس را به آوردن او از هیرکانا ( گرگان امروزی ؟) مامور می کنند . اما پتی زاکاس به دستور اوی باراس وزیر شفیق کورش ، آژی دهاک را در بیابان رها می کند تا بمیرد . کورش از این موضوع مطلع گشته و پتی زاکاس را به صلیب می کشد و با احترام آژی دهاک را به خاک می سپارد .

* اوی باراس که از آمدن آژی دهاک به دربار هخامنشیان می ترسید این دستور را داده بود و وقتی همچنین وضعی را دید با نخوردن غذا به مدت 10 روز خود کشی کرد و مرد .

* پس از شکست سکاها به کورش و اتحاد پادشاه آن با کورش ، اقدام حمله به دربیکس ( قومی در شرق خزر ) کردند . در این جنگ ابتدا ء کورش شکست خورده و حتی زخمی شد ؛ چون این قوم علاوه بر استفاده از هندی ها در ارتش خود از فیلهای جنگی نیز استفاده کردند . بلافاصله پس از این شکست آمرژس با لشگری عظیم به کمک کورش آمد و دربیکس ها در هم شکسته شدند . آمورایوس و دو پسرش که پادشاهی انجا را در اختیار داشتند کشته شدند و کشورشان به تصرف هخامنشیان در آمد.

** کورش هنگام مرگ ( قسمت آخرین کتاب یازدهم کتزیاس و پایان سرگذشت کورش ) :

او پسرش کمبوجیه ( کبوجیه ) را به پادشاهی برگزید و دیگر پسرش که بردی ( بردیا / تانیوخارکس ) بود به فرماندهی باختریان ( افغان و بلخ ) و خورامنیان و پارت ها و کرمانیان منصوب کرد بدون اینکه مالیات پرداخت کند .

پسران آمی تیس از شوهر اولش را به ساتراپی دربیکس و برناکیان قرارداد و همه را با آمرژس متحد کرد و عهد وفاداری بین همه آنها برپا ساخت . بر اساس دین خود همه را به راه نیک وصیت کرد . آرزوی سعادت برای آنها که کردار نیک پیشه خود سازند و آنان که کرداری زشت دارند نفرین کرد .

سه روز پس از این وصیت به علت جراحت درگذشت ، او 30 سال سلطنت کرد . ( روحش شاد )  

 

این مطلب بر اساس کتاب تاریخ کتزیاس به روایت فوتیوس نوشته شده است و هر کس به ان ایرادی دارد و جایی از آن را مبهم می پندارد در نظرات این پست بگوید تا رسیدگی شود ( با تشکر مرتضی زارع )

تاریخ کتزیاس

کتاب خلاصه فوتیوس نزدیک به 15 سال پیش برای اولین بار توسط دکتر کامیاب خلیلی از زبان فرانسه به فارسی ترجمه شد که منبع خلاصه و مفید بسیار غنی تاریخ ایران باستان است که افرادی همچون مرحوم مشیرالدوله پیر نیا در تاریخ ایران باستان خود از ان بهره جسته است .

فصل اول :

  • در تمامی گذشته از نام فارس ، پرسیکا ، پرشا و ... پرس  به جای کلمه ایران به کار میرفته است . در سال 1314 برای اولین بار توسط مردان رضا خان خواسته شد که به کشور عزیزمان ایران بگویند که مشتق از کلمه پهلوی ایر+ ان به معنی مکان ایر یا همان جایگاه آریائی ها است .
  • کوروش کلمه است گرفته شده از کور و حتی گفته می شود که رود کر که هم اکنون در جنوب ایران جاری است و ان زمان از کنار پرس پولیس می گذشته بر گرفته از نام ایشان است
  • به گفته هرودت پدر تاریخ باستان و گزنفون ( شاگرد سقراط ) کورش فرزند کامبیز از پارس ها و دختر اخرین پادشاه ماد ها آستیاژ ( استیاگ آزی دهاک دهاک یا همان ضحاک ) است . اما کتزیاس هر گونه نسب کورش را با ضحاک رد می کند .
  • مهمترین منابع ما از ایران باستان شامل زیر می باشد :

1)      کتیبه های بابلی که کتیبه دارایوش هخامنشی نیز از ان هاست

2)      کتاب تاریخ باستان هرودت که پدر تاریخ باستان نامیده شده است .

3)      کوروش نامه یا کوروش اموزی گزنفون شاگرد سقراط حکیم .

4)      جغرافیای استرابون یونانی

5)      کتابخانه تاریخ اثر دیودور سیسیلی

6)      تاریخ عمومی نیکلای دمشقی

7)      تاریخ پلوتارک

8)      ترازدی ایرانیان از آشیل

9)      تاریخ کتزیاس فردی یونانی که دکتر دربار هخامنشیان بوده است

این مطلب ادامه دارد

بخش جدید ( خلاصه تاریخ کتزیاس معروف به فوتیوس )

این بخش که به تازگی در وبلاگ قرار خواهم داد خلاصه ایست بسیار مفید از تاریخ ایران باستان و هخامنشیان به نقل از یک پزشک یونانی در دربار ایران به نام کتزیاس که کتاب او بعد ها از میان رفته و قبل آن خلیفه ی کلیسای یونانی به نام فوتیوس  که در قرن ۹ به مشرق زمین اعزام شده و در اثری به نام کتابخانه خلاصه ۲۹۰ کتاب را می اورد که کتزیاس هم یکی از انهاست . 

 

از آنجا که حدث می زنم قسمت مفید و پر بازیدی باشد ، عکس صفحه اول کتاب رو به صورت زیر در قسمت چپ وبلاگ قرار داده ام .. امیدوارم استفاده لازم رو ببرید . با تشکر زارع